درنا

 خانه
دل من يه روز به دريا زد و رفت پشت پا به رسم دنيا زد و رفت
ارسال شده در 17 فروردین 1398 توسط درنا در دلتنگی

 

دل من يه روز به دريا زد و رفت
پشت پا به رسم دنيا زد و رفت

 

پاشنه ي کفش فرارو ور کشيد
آستينِ همّتو بالا زد و رفت

 

حيووني ، تازگي آدم شده بود
به سرش هواي حوّا زد و رفت


دفتر گذشته ها رو پاره کرد
نامه ي فرداها رو تا زد و رفت

 

هواي تازه دلش مي خواست ولي
آخرش توي غبارا زد و رفت

 

دنبال کليد خوشبختي مي گشت
قفلي هم به روي قفلا زد و رفت

 

زنده ها خيلي براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

 

درنا دریا دل علی عبدالمالکی نظر دهید »
طی شد این عمر تو دانی به چه سان؟
ارسال شده در 17 فروردین 1398 توسط درنا در اخلاقی

 

جالب است بدانید، بدنبال شاعر این شعر بودم که در اینترنت، سایتهایی را یافتم که همین شعر را نقل کرده بودند و هر کدام یک شاعر را سراینده آن عنوان کرده بودند!!! و چون به تعداد کافی شاعر پیدا شد، دست از جستجو برداشته و به همین ها بسنده نمودیم. این شاعرها عبارت بودند از:
شفیعی کدکنی
مهرداد امجدی
ملک الشعرا بهار
سپیده کاشانی
نسرین صاحب


طی شد این عمر تو دانی به چه سان؟

پوچ و بس تند چنان باد دمان

همه تقصیر من است این

و خودم می دانم

که نکردم فکری،

که تأمّل ننمودم روزی،

ساعتی یا آنی

که چه سان می گذرد عمر گران؟

کودکی رفت به بازی،بفراغت،به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

همه گفتند:کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان

که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست،

بایدش نالیدن

من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن؟

نتوان فارغ و وارسته ز غم همه شادی دیدن؟

همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشادن؟

سر هر بام که شد خوابیدن؟

من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟

هیچ کس نیز نگفت:زندگی چیست،چرا می آییم………؟

بعد از چند صباح به چه سان باید رفت؟

به کجا باید رفت؟

با کدامین توشه به سفر باید رفت؟

من نپرسیدم هیچ،هیچکس نیز به من هیچ نگفت.

نوجوانی سپری گشت به بازی،به فراغت،به نشاط.

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

بعد از آن باز نفهمیدم من،که چه سان عمر گذشت؟

لیک گفتند همه که جوانست هنوز،

بگذارید جوانی بکند،

بهره از عمر بَرَد کامروایی بکند.

بگذارید که خوش باشد و مست،

بعد از این باز ورا عمری هست

یک نفر بانگ بر آورد که او از هم اکنون باید فکر آینده کند.

دیگری آوا داد: که چو فردا بشود فکر فردا بکند.

سومی گفت:همانگونه که دیروزش رفت،

بگذرد امروزش، همچنین فردایش

با همه این احوال

من نپرسیدم هیچ که چه سان دی بگذشت؟

آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟

نه تفکّر، نه تعمّق و نه اندیشه دمی،

عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی.

چه توانی که زکف دادم مفت،

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.

قدرت عهد شباب،می توانست مرا تا به خدا پیش بَرَد،

لیک بیهوده تلف گشت جوانی

هیهات

آن کسانی که نمی دانستند زندگی یعنی چه رهنمایم بودند،

عمرشان طی می گشت بیخود و بیهوده،

ومرا می گفتند که چو آن ها باشم،

که چو آنها دایم

فکر خوردن باشم،فکر گشتن باشم،فکر تأمین معاش،

فکر ثروت باشم،فکر یک زندگی بی جنجال ،فکر همسر باشم.

کس مرا هیچ نگفت

زندگی ثروت نیست،

زندگی داشتن همسر نیست،

زندگانی کردن فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست،

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم.

حال می پندارم هدف از زیستن این است رفیق:

من شدم خلق که با عزمی جزم پای از بند هواها گُسَلَم

گام در راه حقایق بنهم

با دلی آسوده

فارغ از شهوت و آز وحسد و کینه و بخل،

مملو از عشق و جوانمردی و زهد

در ره کشف حقایق کوشم،

شربت جرأت و امّید و شهامت نوشم،

زره جنگ برای بد و نا حق پوشم

ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم

آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم

شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش،

ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم.

من شدم خلق که مثمر باشم، نه چنین زائد و بی جوش و خروش،

عمر بر باد و به حسرت خاموش

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم

کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت:

کودکی بی حاصل،نوجوانی باطل، وقت پیری غافل

به زبانی دیگر :

کودکی در غفلت ؛ نوجوانی شهوت ؛ در کهولت حسرت

 

امیدواری به خدا درنا دوستت دارم عشقم شریفی نیا نظر دهید »
وقتی فرانسویان
ارسال شده در 14 اسفند 1397 توسط درنا در عبرت گیری

وقتی فرانسویان نیروهای اشغالگر را از فرانسه خارج کردند، ژنرال دوگل از آندره موروا رمان نویس و متفکر بزرگ خواست تا وزارت آموزش و پروش را برعهده بگیرد. موروا پذیرفت اما گفت من کتاب های درسی را اساس عوض می کنم و تا پایان تحصیلات دبیرستان به بچه ها بیش از سه چیز نخواهم آموخت. یکی زبان و ادبیات فرانسه تا فرهنگ کشور خودشان را بشناسند.

یکی ریاضیات که وقتی در حال خرید و فروش هستند کلاهی سرشان نرود و دیگر فقط درس های زندگی را به آنها یاد خواهم داد. فیزیک و شیمی و تاریخ و جغرافی و… را می گذارم برای زمانی که وارد دانشگاه می شوند و می خواهند در رشته خاصی وارد شوند. اما چیزهایی هست که همه آنها به آن نیاز دارند، چه مرد، چه زن، چه فقیر چه ثروتمند و… هرچه باشند به این نیاز دارند و من درس های زندگی را تا 18 سالگی به آنها یاد خواهم داد، بقیه بماند برای دانشگاه. البته دوگل نپذیرفت و آندره موروا خودش سه جلد کتاب با نام «درس های زندگی» نوشت.

آندره موروا درنا طرح درس محرم مقطع_ابتدایی فرانسه ژنرال دوگل نظر دهید »
امام رضا
ارسال شده در 10 دی 1397 توسط درنا در امام رضا

در میان ما مردم ایران نود و هشت درصد اگر عدد حاجتمان پنج نباشد احتمالا هشت است.

امام رضا (ع)، امیدواری به خدا ایران حاجت درنا نظر دهید »
دریغا که بی ما بسی روزگار بروید گل و بشکفد نوبهار
ارسال شده در 10 دی 1397 توسط درنا در اشعار

فرو رفت جم را یکی نازنین
کفن کرد چون کرمش ابریشمین
به دخمه برآمد پس از چند روز
که بر وی بگرید به زاری و سوز
چو پوسیده دیدش حریرین کفن
به فکرت چنین گفت با خویشتن
من از کرم برکنده بودم به زور
بکندند از او باز کرمان گور
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که می‌گفت گوینده‌ای با رباب:
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت
 
 

درنا سعدی شعر عاشقانه مرگ نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 17

آخرین مطالب

  • مضرات شلوار جین .....
  • فیلم های هری پاتر مملو از نمادها
  • توابین شک کردند
  • جنگ نرم
  • درآن لحظه که امیدی به بهبود اوضاع نداشتی
  • دل من يه روز به دريا زد و رفت پشت پا به رسم دنيا زد و رفت
  • طی شد این عمر تو دانی به چه سان؟
  • وقتی فرانسویان
  • امام رضا
  • دریغا که بی ما بسی روزگار بروید گل و بشکفد نوبهار

آخرین نظرات

  • زكي زاده  
    • مائده
    در دوست عجب امنیت خوبی ست....
  • خادم المهدی  
    • فاطمیه سرابله
    در خدایا من گناه دارم اگر تو مرا بیامرزی تو آقا هستی....
  • مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل  
    • مدرسه علمیه حضرت فاطمه الزّهراء سلام الله علیها شهرستان آمل
    در باید معجزه نازل بشود...
  • سونیا سجادی  
    • انارستـان
    در روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟...
  • زكي زاده  
    • مائده
    در یک شب مرا صدا کن .....
  • زكي زاده  
    • مائده
    در اولین زائران....
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
    • منتظر پرور
    در گفت ای دیوانه لیلایت منم...
  • صهباء در گریه های امپراطور.....
  • Mim.Es  
    • قدم‌های عاشـ ـقی
    • کویرم تشنه باران
    در شلخته ترین رزمنده ها......
  • Mim.Es  
    • قدم‌های عاشـ ـقی
    • کویرم تشنه باران
    در دوره ی ارزانی است.....
  • زكي زاده  
    • مائده
    در پیام شهدای غواص.....
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

درنا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • ازدواج
  • اشعار
  • امام حسین
  • امام رضا
  • امام زمان
  • امام علی(ع)
  • امیدواری
  • تدریس
  • تلاش
  • حضرت زینب
  • حواست باشه
  • دخترونه
  • دشمن شناسی
  • دعا
  • دقت و طنز
  • دلتنگی
  • سیاسی
  • شلوار جین
  • عبرت گیری
  • مادر
  • معجزه
  • معجزه
  • نقد فیلم
  • پدر
  • پیام شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان