دل من يه روز به دريا زد و رفت پشت پا به رسم دنيا زد و رفت پاشنه ي کفش فرارو ور کشيد آستينِ همّتو بالا زد و رفت حيووني ، تازگي آدم شده بود به سرش هواي حوّا زد و رفت دفتر گذشته ها رو پاره کرد نامه ي فرداها رو تا زد و رفت هواي تازه دلش مي خواست ولي… بیشتر »
کلید واژه: "دریا"
قطعه گمشدهای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم و یکی باز کم است این همه آب که جاری است نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است بیشتر »
آخرین نظرات