بگو چه می بینی؟ شرلوک هلمز کار آگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند .نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست . واتسون را بیدار کرد و گفت : نگاهی به بالا بیانداز و بگو چه می بینی ؟ واتسون گفت :… بیشتر »
کلید واژه: "صحرا"
شنیدم که چون قوى زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجى رود گوشه اى دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد گروهى بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقى کرد، آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد… بیشتر »
آخرین نظرات