دوست عجب امنیت خوبی ست
می توانی با او خود خودت باشی
می توانی درد هایت را- هر چقدر ناچیز هر چقدر گران - بی خجالت با او در میان بگذاری
از عاشقی هایت بگویی
از حماقت هایت
دوست انتخاب آزاد توست، اختیار توست
نامش را در شناسنامه ات نمی نویسند
نامت را در شناسنامه اش نمی نویسند
دوست عرف نیست ، عادت نیست ، معذوریت نیست دوست از هر نسبتی مبراست
دوست سایگاه آرامی ست تا خستگی ات را با او به فراموشی بسپاری! هر وقت دوست داری در آغوشش بگیری ، بی هر مناسبتی بوسه بارانش کنی ،شانه هایش را با بی سر و سامانی ات سهیم کنی، اشک هایت را با نوک انگشتانش محو!
دوست چیز دیگری ست
دوست چیز دیگری ست…
موضوع: "دخترونه"
به مجنون گفت روزی ساربانی
چرا بیهوده در صحرا دوانی
اگربا لیلی ات بودی سروکار
من اورا دیدمش بادیگری یار
سرزلفش به دست دیگران است
تورا بیهوده در صحرا دوان است
ازحرف ساربان مجنون فغان کرد
جوابش این رباعی رابیان کرد
درعقد بی ثمر هر کس نشاید
دوای درد مجنون را بداند
میان عاشق و معشوق رمزی است
چه داند آنکه اشتر میچراند
به مجنون گفت کاخر بداختر
گناهی از محبت نیست بدتر
تو را ایزد به توبه امر فرمود
برو از عشق لیلا توبه کن زود
چو بشنید این سخن مجنون فغان کرد
به زاری سر به سوی آسمان کرد
بگفتا توبه کردم توبه اول
زهر چیزی به غیر از عشق لیلا
آخرین نظرات